دلم آرامشی خدایی میخواهد...
پنجشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۵، ق.ظ
وقتی خدا از پشت، دستهایش را روی چشمانم گذاشت؛
از لای انگشتانش آنقدر محو دیدن دنیا شدم
که فراموش کردم منتظر است نامش را صدا کنم....
خوشبخــتے همــان لحظــه ایســــت
کـه احســاس میکنے خــدا کنــارت نشسته
و تو احساس آرامش می کنی و می خواهی همیشه شاد و آرام بمانی ...
و پس به احترامـــش از گـــنـــاه فاصــلـه میگیــرے
- ۹۵/۰۳/۲۰
- ۴۶۱ نمایش