حجاب.....
دو سه ایستگاه به آخرین ایستگاه مترو مونده
بود و قطار کم کم خلوت شده بود. سرم رو یه لحظه از روی جزوه بلند کردم که
ببینم کدوم ایستگاهیم که یهو...باورم نمیشد یه دختر هم سن و سال من
حاضر شده باشه با این پوشش بیرون بیاد، جدای از نوع آرایش و حجاب موها، یه
ساپورت نازک و بدن نما رو همراه یه پالتوی کوتاه توی روز برفی پوشیده بود!
اول
نارضایتی خودم رو با چهره ام نشون دادم که البته خود اون دخترخانوم متوجه
نشد اما اطرافیان با تکان دادن سر، عکس العمل نشون دادن.چند ثانیه قبل از
رسیدن به ایستگاه مقصد، پیشش رفتم و با اشاره ی دست بهش گفتم هندزفری رو
چند لحظه از گوشش دربیاره. بعد با صدای آروم طوری که فقط خودش بشنوه گفتم:
پوشش شما اصلا مناسب نیست! بلند گفت: چی گفتی؟... این بار محکم تر گفتم:
پوشش شما اصلا مناسب نیست!!!!!!!!
باید از قطار پیاده میشدم،صدای اون دختر خانوم رو پشت سرم می شنیدم که می گفت: به تو چه ارتباطی داره؟ مگه من از تو نظر خواستم؟...سکوت خانوم های مقیدی که شاهد ماجرا بودند، از همه چیز ناراحت کننده تر بود.
- ۹۳/۱۰/۱۱
- ۱۱۷ نمایش